وسط جاده خلخال زنجان پنچري ماشينمو مي گرفتم يه آقاه رسيد گفت پنچر شدي؟
گفتم پـَـ نـَـ پـَـ لاستيکم گرمش شد در آوردم هوا بخوره!!
جلو عابر بانک تو صف وایسادم یارو می گه ببخشید شمام پول میخاین؟
پَ نه پَ خونه کامپیوتر نداریم میام اینجا فیس بوکم رو چک کنم
داشتم ميرفتم باشگاه وسط راه يادم اومد يه چيزي رو يادم رفته،
برگشتم خونه.در زدم داداشم در رو بازکرده با تعجب ميپرسه
قاسم تويي؟!!!نرفتي باشگاه؟
ميگم:پَــــ نَ پَــــ قاسم رسيد من ديليوريشم…
دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند. گل ادم بسرشتند و به پيمانه زدند.
پـَـ نـَـ پـَـ کچلي را بگرفتند و سرش شانه زدند!!!